دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

تمام حرف هایی که نمی توان گفت . . .
یا گوش شنوا نیست یا ترس از فاش شدنش..
حرف هایی که تنها تحملش برای یک دفتر خاطرات ممکن است.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل شکستن» ثبت شده است

قلب شکسته

دلی که شکست ...! شکستنش یک کلمه است با هزار مفهوم، اما، درست کردنش یک جمله ی اضافی است بدون هیچ مفهومی . . .

جمع کردنش، درک کردنش و درست کردنش کار هر کسی نیست.

دلی که در 1 دقیقه شکسته شود، چندین سال شاید یک عمر طول می کشد که کمی با رنجیده شدنش کنار آید.

در این روزگار، دل شکستن عادت آدم ها شده است؛ اگر با کسی آشنا شدی، منتظره شکسته شدنت باش . . .! حتی برای کمترین میزان.

اگر کسی را شکستی ولی لبخند همیشگی اش را هم دیدی، بدان چه تظاهر قشنگی می کند و بقدری دوستت دارد که در مقابل سخت ترین درد دنیا مقاومت می کند

آدمی دل شکسته، قید همه چی اش را میزند، عشق، زندگی، امید، دنیا و نفس هایش . . . 

هیچوقت نفهمیدم چرا درست همان کسی که فکر می کنی با همه فرق داره . . .

درست مثل همه تنهات می زاره!

پیمان بشکستی و تو پیوندی بریدی

آخر مگر از من چه شنیدی چه دیدی؟

گفتی که به بالین من می آیی دم رفتن

خوش آمدی ای دوست ولی دیر رسیدی 

خسته ام از این زندان که نامش زندگیست

پس قشنگی های دنیا مال کیست؟

باختم در عشق اما باختن تقدیر من نیست

ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست؟!

در فراغت این دل من پیر شد

بله ای گو این دلم تبخیر شد

بر سرم دستی کشید آرام گفت

باز طفلک قرص هایش دیرشد