دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

تمام حرف هایی که نمی توان گفت . . .
یا گوش شنوا نیست یا ترس از فاش شدنش..
حرف هایی که تنها تحملش برای یک دفتر خاطرات ممکن است.

طبقه بندی موضوعی

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگی» ثبت شده است

the light heart

دستانم سرد است . . .!

کمی سردتر از زمستان؛

اما به اندازه ای بی روح نشده ام که حرارت دلتنگی ام را حس نکنم . .

فقط احساسم بریده است از امید هایی که بیشتر از قبل برچسب نا امیدی رویشان هک شده است؛ تنها کمی گوگرد با آتش عشق چراغ قلبم را روشن نگه داشته است.

به آخرین قطره ی خون، به آخرین ذره ی وجودم قسم خورده ام که جلوی مردن قلبم را بگیرم، چون تنها صدای "تو" که درونش پیچیده است برایم با ارزش تر از همه چیز است. همین صداست که با وجود تمام برچسب های نا امیدی چراغ قلبم را روشن نگه داشته است  . . .؛

ارزش این دنیا را به هیچ وجه نمیتوانی بفهمی . ! مگر اینکه بتوانی همه ی دنیایت را به یکباره فدای دوست داشتنت کنی. پس حالا زندگی کن ! با این باور که زندگی ات پوچ نیست ! تو برای خوشبختی ات تلاش کردی . .

www.dell-neveshte.blog.com

امشب هم مثل همیشه، خاطراتت را مرور می کنم.

از خودت تنها کوله باری از یادها و دلتنگی ها برایم باقی مانده است. با این دلتنگی دست و پا میزنم اما . . .

در وسط اقیانوس با قایقی سوراخ! هر چقد هم پارو بزنی ارزشی ندارد..؛

راستی!   قول هایت یادت هست؟! می دانم فراموش نکرده ای ولی خودت را به فراموشی زده ای ...

من هنوز به دنبال نشانه ای از قول هایت می گردم، انگیزه ی من این قول هایت بود که سوزاندی

خاکسترهایش را در شیشه ای کرده ام و در دریای بی معرفتی رها کردم به امید روزی که وقتی در کنار ساحل آن قدم می زنی؛

خاکسترها، کمی از خاطرات را برایت به تصویر بکشند.

من تو را دارم! از اول هم داشتم حتی وقتی که خودت نمی خواستی،. . . خودت که شنیده ای؟!

«دوست داشتن تنها کنار هم بودن نیست ب یاد هم بودن است...»

تو و من و تمام آرزوهایمان، در درون قلب من .. در حال رقم زدن سرنوشتمان هستیم ...

مغزم بودنت را باور کرده است ولی ... قلبم جای خالی ات را حس می کند.

!! هـــه   ...   چه زندگی خوشی  ...  حال من خوب است !!

غرق شدن

ایکاش دنیا را هم می توانستیم مثل تمام خاطرات ضبط شده بر روی سی دی به عقب بازگردانیم ..

خــدایــا ..!

این دنیایی که خلق کردی، فکره همه جایش را کردی؛ پس چـــرا بازگشت به گذشته را از جا انداختی؟!!

به انتخاب خودت کسانی را پاک به این دنیا آوردی و پاک از این دنیا بردی..! پس، بقیه ی بنده هایت چی؟

گاهی دورانی در گذشته بود و تمام شد که الان از آن دوران فقط حسرتش باقی مانده است . . .

خــدایــا ..!

از آن لحظه ها قدر دانی شد ولی لحظه های خوش به سرعت نور گذشتند و حالا روزگار را ببین و خودت قضاوت کن؛ اختیار کامل را بخشیدی ولی این اختیار با گذشت زمان هر روز محدودتر شد ..!

تاریخ بازسازی زمین وجهانت کی است؟ کمی دنیایت را برای این روزگار عوض کن؛

کلیدی برای بازگشت، کلیدی برای جبران، کلیدی برای پیش بینی قرار بده به همراه قلم و خودکاری برای نوشتن سرنوشت.

زمانی بود که دلم تمام خوشی های دنیا را می خواست

زمانی شد که دلم حاضر شد همه ی دنیایش را بدهد تا فقط یکی را داشته باشد

و حالا . . . زمانی شده که دلم نه دنیا را دارد نه آن یک نفر را ..!

دلم تنها شد به سادگی افتادن یک برگ پاییزی.

بعضی وقتا عجیب احساس دلتنگی می کنم  . . .

بیش از هر وقت دیگر نیاز به آدم رویا هایم دارم؛

دلتنگی برای کسی که می دانم درمانی برای این دل نمی شود ..! ولی چه می شود کرد؟

من از تو چیزی نمی خواهم

فقط گاهی نگاهی اشتباه!

کم طاقتی عادت آن روزهایت بود

این روزها برای گرفتن خبری از من عجیب صبور شده ای

وقتی کسی دیر به دیر ازم یاد می کنه

نگرانش نمیشم حتما شاد بوده که از یادش رفتم

من از اعدام نمی ترسم

نه از چوبش نه از دارش

من از پایان بی دیدار می ترسم

هیچوقت نفهمیدم چرا درست همان کسی که فکر می کنی با همه فرق داره . . .

درست مثل همه تنهات می زاره!