دستانم سرد است . . .!
کمی سردتر از زمستان؛
اما به اندازه ای بی روح نشده ام که حرارت دلتنگی ام را حس نکنم . .
فقط احساسم بریده است از امید هایی که بیشتر از قبل برچسب نا امیدی رویشان هک شده است؛ تنها کمی گوگرد با آتش عشق چراغ قلبم را روشن نگه داشته است.
به آخرین قطره ی خون، به آخرین ذره ی وجودم قسم خورده ام که جلوی مردن قلبم را بگیرم، چون تنها صدای "تو" که درونش پیچیده است برایم با ارزش تر از همه چیز است. همین صداست که با وجود تمام برچسب های نا امیدی چراغ قلبم را روشن نگه داشته است . . .؛
ارزش این دنیا را به هیچ وجه نمیتوانی بفهمی . ! مگر اینکه بتوانی همه ی دنیایت را به یکباره فدای دوست داشتنت کنی. پس حالا زندگی کن ! با این باور که زندگی ات پوچ نیست ! تو برای خوشبختی ات تلاش کردی . .