کیسه ی کوچک چای تمام عمر دلباخته ی لیوان بود، ولی هربار که حرف دلش را میزد، صدایش در آب جوش می سوخت؛
کیسه ی کوچک چای با یک تیکه نخ رفت ته لیوان حرف دلش را آهسته گفت لیوان سرخ شد . . .
کیسه ی کوچک چای تمام عمر دلباخته ی لیوان بود، ولی هربار که حرف دلش را میزد، صدایش در آب جوش می سوخت؛
کیسه ی کوچک چای با یک تیکه نخ رفت ته لیوان حرف دلش را آهسته گفت لیوان سرخ شد . . .
دلـــم برای گذشته ی عزیزانم تنگ شده استــــ...
کسانی که درکم میکردند، موقع ناراحتی آرامم میکردند، دوستی های بینمان، شادی هایمان و تمام خوبی ها
دوران خــوش، گریه هایم، خنده های گذشته ام