پیرم و دلم گاهی یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
همتم تا می رود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و نا توانی می کند
پیرم و دلم گاهی یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
همتم تا می رود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و نا توانی می کند
امروز به آنهایی می اندیشم که
روی شانه هایم گریه کردند و نوبت من که شد، دیگر نبودند . . .