دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

تمام حرف هایی که نمی توان گفت . . .
یا گوش شنوا نیست یا ترس از فاش شدنش..
حرف هایی که تنها تحملش برای یک دفتر خاطرات ممکن است.

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلباخته» ثبت شده است

من همان برگم که بر روی درخت

لرزد از برد چنین پاییز سخت

در نهایت باید افتاد و گریست

به درخت باید گفت خداحافظ و رفت

بغض کرده است

ابریست اما نمی بارد

بی تو زیستن چیزی جز مرور مردن نیست !

کیسه ی کوچک چای تمام عمر دلباخته ی لیوان بود، ولی هربار که حرف دلش را  میزد، صدایش در آب جوش می سوخت؛

کیسه ی کوچک چای با یک تیکه نخ رفت ته لیوان حرف دلش را آهسته گفت لیوان سرخ شد . . .