دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

تمام حرف هایی که نمی توان گفت . . .
یا گوش شنوا نیست یا ترس از فاش شدنش..
حرف هایی که تنها تحملش برای یک دفتر خاطرات ممکن است.

طبقه بندی موضوعی

۶۵ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

روی کفنم بنویسید

موریانه ها زهرمارتان این تن که می خورید

حسرت شیرین بود که خاک به آغوش کشید !

در فراغت این دل من پیر شد

بله ای گو این دلم تبخیر شد

بر سرم دستی کشید آرام گفت

باز طفلک قرص هایش دیرشد

هیچ گاه به کوچه ی بن بست ناسزا نگو . . .

رنج بن بست بودن برای کوچه کافی است 

خــدایا در گلویم ابر کوچکی است که خیال بارش ندارد

می شود مرا بغل کنی؟!

حالم توپ استـــ. . .

حال همان توپی که افتاده است در خانه ی همسایه ای که تهدید کرده ...

اگر بار دیگر بیافتد با کارد، پنچرش میکنم. . .

بعضی از آدم ها کلا آزار دهنده اند ...

وقتی هستند با بودنشان و وقتی نیستند با نبودنشان تو را می آزارند . . . 

دلم می خواهد زندگی ام را موقت بدهم دست یک آدم دیگر

بگویم تو بازی کن تا من برگردم نبازیـا

خدایا آسمانت چه مزه ایست؟

من تا به حال فقط زمین خورده ام

چقدر دلم تمام شدن میخواهد

از آن تمام شدن هایی که بشود نقطه سرخط..!

و آنگاه دیکته تمام شود و من دیگر آغاز نشوم !

صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازد

نمی دانم پس کی زندگی شرو می شود؟!