دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

دل نوشــتـه

حرف های ناگفتنی

تمام حرف هایی که نمی توان گفت . . .
یا گوش شنوا نیست یا ترس از فاش شدنش..
حرف هایی که تنها تحملش برای یک دفتر خاطرات ممکن است.

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غمگین» ثبت شده است

غرق شدن

ایکاش دنیا را هم می توانستیم مثل تمام خاطرات ضبط شده بر روی سی دی به عقب بازگردانیم ..

خــدایــا ..!

این دنیایی که خلق کردی، فکره همه جایش را کردی؛ پس چـــرا بازگشت به گذشته را از جا انداختی؟!!

به انتخاب خودت کسانی را پاک به این دنیا آوردی و پاک از این دنیا بردی..! پس، بقیه ی بنده هایت چی؟

گاهی دورانی در گذشته بود و تمام شد که الان از آن دوران فقط حسرتش باقی مانده است . . .

خــدایــا ..!

از آن لحظه ها قدر دانی شد ولی لحظه های خوش به سرعت نور گذشتند و حالا روزگار را ببین و خودت قضاوت کن؛ اختیار کامل را بخشیدی ولی این اختیار با گذشت زمان هر روز محدودتر شد ..!

تاریخ بازسازی زمین وجهانت کی است؟ کمی دنیایت را برای این روزگار عوض کن؛

کلیدی برای بازگشت، کلیدی برای جبران، کلیدی برای پیش بینی قرار بده به همراه قلم و خودکاری برای نوشتن سرنوشت.

قلب شکسته

دلی که شکست ...! شکستنش یک کلمه است با هزار مفهوم، اما، درست کردنش یک جمله ی اضافی است بدون هیچ مفهومی . . .

جمع کردنش، درک کردنش و درست کردنش کار هر کسی نیست.

دلی که در 1 دقیقه شکسته شود، چندین سال شاید یک عمر طول می کشد که کمی با رنجیده شدنش کنار آید.

در این روزگار، دل شکستن عادت آدم ها شده است؛ اگر با کسی آشنا شدی، منتظره شکسته شدنت باش . . .! حتی برای کمترین میزان.

اگر کسی را شکستی ولی لبخند همیشگی اش را هم دیدی، بدان چه تظاهر قشنگی می کند و بقدری دوستت دارد که در مقابل سخت ترین درد دنیا مقاومت می کند

آدمی دل شکسته، قید همه چی اش را میزند، عشق، زندگی، امید، دنیا و نفس هایش . . . 

قهوه ات را بنوش و باور کن 

من به فنجان تو نمی گنجم . . .

دلم تنگ است این شب ها،یقین دارم که می دانی

صدای غربت من را از احساسم تو می خوانی

شدم از درد و تنهایی گل پژمرده و غمگین

ببر ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی

میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم

چرا ای مرگ عشقم چنین آهسته می رانی