این روزها پر است از انسانهایی با ظاهری زیبا
که هر روز لباسی نو بر تن میکنند
ولی نزدیکشان که میشوی
بوی کهنگی اندیشه هایشان خیلی آزارت می دهد
این روزها پر است از انسانهایی با ظاهری زیبا
که هر روز لباسی نو بر تن میکنند
ولی نزدیکشان که میشوی
بوی کهنگی اندیشه هایشان خیلی آزارت می دهد
خدایا
سیب که شیرین است
سهل
تو بگو، زهر
هرچه که باشد بیار
با تمام وجود می بلعم
تو فقط مرا از این دنیا بیانداز بیرون
در این هیاهوی خلق
که پتک بر آرامشت می زند
دلم پیاده رویی میخواهد، بارانی
دست خودم را بگیر
برویم صحبت کنان
تا انتهای گریستن آخرین ابر زندگی
نفرین به اجتماع
که نمی گذارد صدا به صدا برسد
آدم های تنها، عاشق میشوند
آدم های عاشق، تنها
مرگ اگر نبود
تا ابد دور خودمان می چرخیدیم
همیشه هم قافیه بودند سیب و فریب
همه باهم می گوییم سیب و دوربین های عکاسی را فریب می دهیم
تا پنهان کنیم آن اندوه موروثی را پشت آن لبخند مصنوعی
بی منطق ترین عضو بدنم چشم هایم اند
می بینند که دیگر دوستم نداری
اما هنوز تشنه ی دیدنت هستند
گاهی وقتی کسی از زندگیـتــان میرود
دارد به شما لطف می کند
او فضایی خالی به جا می گذارد
برای کسی که لیاقت آنجا بودن را داشته باشد